زیارت معرفت

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 

 

 

نام: زهرا                   نام خانوادگی:ص

 

سال تحصیلی:92-1391

 

     با تشکر از سرکار خانم احمدی وسرکار خانم بزازیان و اساتیدونویسندگان

 

کتب مرجع مورد استفاده در این وبلاگ  .

زیارت معرفت...
ما را در سایت زیارت معرفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra zahrasm بازدید : 164 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1391 ساعت: 0:24

 به نام خدا

 

 سلام به امام مهربانی،سلام به امام خوبی ها،از اینکه در شهر مشهد زندگی میکنم ومیتوانم هر وقت دلم خواست به زیارت شما بیایم،خدا را شکر میکنم.خوش حالم امام رضا،از تو تشکر میکنم که حاجت خاله ام را به او دادی.

 امام عزیز هرگاه به زیارت شما می آیم،آدم های بدحجابی را میبینم که خیلی ناراحت میشوم.با خود میگویم اینها چگونه از امام رضا خجالت نمیکشنداز شما میخواهم که به این آدم ها شرم و حیا بدهی که دیگر این شکلی راه نروند وخود نمایی نکنند.

  امام خوبم،امسال به سن تکلیف رسیدم و ماه رمضان به لطف خدا ودعای شما توانستم تمام روزه هایم را بگیرم خیلی دوست داشتم که یک شب افطار مهمان سفره شما باشم ولی سعادت نداشتم،اما خوشحالم که روز بعد عید غدیر توانستم به زیارت شما بیایم.از شما میخواهم که برای سلامتی مریض ها وپدر و مادروبرادرهاوخوشبختی همه ی ما بچه ها،نوجوانان وجوانان واز همه مهم تر برای فرج امام زمان(عج) دعا کنید و گرفتاری ها ومشکلات مردم جهان حل شود و ازتو درخواست دارم که در درسهایم موفق و سربلند شوم و امیدوارم که ظلم و ستم به زودی تمام شود.

   مرا ببخش ای امام رضا،مرا دعا کن...

 

زیارت معرفت...
ما را در سایت زیارت معرفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra zahrasm بازدید : 194 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1391 ساعت: 0:06

 بسم الله الرحمن الرحیم

 

*غریب یا غریب الغربا:

    این لقب را هم بدون شک بسیار شنیده اید. ممکن است تصور شود لقب((غریب)) برای امام هشتم (ع)به خاطر دوری آن حضرت از شهر پیامبر(ص) یعنی مدینه است،امّا فقط امام رضا(ع)نبود که از شهر پیامبر دور افتاده است.از بین امامان ما،فقط امام باقر(ع)وامام صادق(ع) بوده اند که به طور کامل در مدینه زندگی کرده اند سه امام اول ما دوره ای را در کوفه بوده اند که از میان آنها امام حسین (ع) پس از ترک مدینه به اجبار و حرکت به سمت مکه،عاقبت در سرزمین عراق به شهادت رسید.امام چهارم هم که به اسارت تا دمشق رفتندو از امام کاظم(ع) به بعد هم همه ائمه_ جز امام رضا(ع) که در اینجا تحت نظر بودند_ دربغداد و تحت نظرخلفای عباسی بودند،با این حساب،این لقب نباید تنها به این دلیل باشد.به نظر میرسد که این لقب را خود امام ونزدیکان آن حضرت شایع کرده اند تا ملنع از موفقیت اقدام سیاسی مامون که میخواست از ولایتعهدی امام رضا (ع) سوءاستفاده بکند،بشوند.همچنان که امام رضا(ع)در وقت حرکت به سوی ایران ،از اهل بیتشان خواستند تا گریه ونوحه بکنند،مبادا کسی فکر کند که از این ولایتعهدی راضی هستند.

مشخصات امام رضا (ع): ---------------------------------------- نام: علی بن موسی (ع) لقب معروف: رضا (ع) کنیه: ابوالحسن پدر و مادر: امام موسی بن جعفر، نجمه (س) وقت و محل تولد: 11 ذیقعده سال 148 ه.ق در مدینه وقت و محل شهادت: آخر صفر 203 هجری قمری در سن 55 سالگی، به وسیله مامون، مسموم و در سناباد نوقان (که امروز یکی از محله های مشهد است) به شهادت رسید. مرقد شریف: مشهد مقدس (یکی از شهرهای بزرگ ایران) دوران زندگی: در سه بخش؛ 1قبل از امامت،35 سال (148 تا 183 ه.ق) 2- بعد از امامت،17 سال در مدینه 3بعد از امامت،سه سال در خراسان، که حساس ترین دوره ی زندگی سیاسی ایشان بود. آن حضرت تنها یک فرزند (امام جواد) داشت که هنگام شهادت پدر، حدود هفت سال داشت.

 

 

 

زیارت معرفت...
ما را در سایت زیارت معرفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra zahrasm بازدید : 233 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1391 ساعت: 0:13

 ** بچه آهو**

 

کاش من یک بچه آهو میشدم

میدویدم روز و شب در دشت ها

توی کوه و دشت و صحرا،روز و شب

میدویدم،تا که میدیدم تورا

کاش روزی مینشستی پیش من

میکشیدی دست خود را بر سرم

شاد میکردی مرا با خنده ات

دوست بودی با من و با خواهرم

چون که روزی مادرم میگفت:تو

دوست با یک بچه آهو بوده ای

خوش به حال بچه آهویی که تو

توی صحرا ضامن او بوده ای

پس بیا!من بچه آهو میشوم

بچه آهویی که تنها مانده است

بچه آهویی که تنها و غریب

در میان دشت و صحرا مانده است

روز و شب در انتظارم،پس بیا

دوست شو با من،مرا هم ناز کن

بند غم را از دو پای کوچکم

با دو دست مهربانت باز کن

 

 

 

زیارت معرفت...
ما را در سایت زیارت معرفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra zahrasm بازدید : 217 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1391 ساعت: 0:13

 

 

 

 

 به نام خدا

 

 *ما همه یکی هستیم...

 هیچ وقت امام را اینطوری ندیده بودم. برخلاف آرامش همیشگی اش داشت دعوایم میکرد:

-ساکت شو! خدای ما یکی است،پدرمان یکی ومادرمان هم یکی. اجروثواب هم که به اعمال خوب ودرست است...

 رفتم وگفتم همه بیایند،ازسیاه وسفید.پشت دستم را هم داغ کردم تا دیگر هیچ وقت پیشنهاد ندهم که سفره خدمت کاران ازسفره امام جدا باشد!

 

 

  * سفره پرمهمان... 

حالا که امام،ولیعهد مامون شده بود،کنجکاو شده بودم که ببینم چه میکند. چند بار سرسفره به رفتارش دقت کردم. هربار،سفره که پهن میشد به غذا ها نگاه میکرد،ازبهترین هایش مقداری بر میداشت ومیگذاشت توی سینی. میگفت ببرند برای نَدارها وبی چیزها;آنهایی که در خانه هاشان مهمان سفره او بودند.

 

 

 

 *یادش...

 گفتم: ((یابن رسول ا... درخواستی دارم;در دعا هایتان به یاد من هم باشید))

گفت:( فکر کرده ای از تو یادم میرود)

 گفتم:(نه)

پرسید:(ازکجا میدانی؟) گفتم:(مگر نه اینکه همیشه دعای شما شامل حال شیعیانتان است؟ من هم یکی از همه شیعیان (حرفم را رد نکرد.اما پرسید:(همین؟)

گفتم:(بله آقا،چیز دیگری نمیدانم)

فرمود:(هروقت خواستی ببینی چقدر به یاد تو هستم، ببین خودت چقدر به یادمن هستی)       

 

 

زیارت معرفت...
ما را در سایت زیارت معرفت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahra zahrasm بازدید : 212 تاريخ : شنبه 26 اسفند 1391 ساعت: 20:30

 به نام خدا

 

 اینبار برای زیارت آمده ام...

  بچه که بودم . هروقت مادرم میخواست برای زیارت به حرم بره،من هم چادر سفیدی رو که برا م دوخته بود ،سرم میکردم وبا مامانم راهی حرم امام رضا(ع) میشدیم.جلوی ورودی حرم که می رسیدیم ،مادرم دست به سینه می ایستاد وبه من هم میگفت: توهم دستت رو روی سینه ات بگذار واین جملات روبا من تکرار کن:(السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا،السلام علیک یا معین الضعفا،السلام علیک یا شمس و الشموس،یا امام رئوف،السلام علیکم ورحمه الله وبرکاته)

وبعد به نشانه احترام سرفرودمی اورد ووارد حرم میشدیم .وقتی داخل صحن میشدیم همیشه مادرم خلوت ترین ایوان اطراف رو برای نشستن انتخاب میکرد و جالب اینکه همیشه این ایوان رو به پنجره فولاد وگنبد طلائی آقا بود.

 من زیارتنامه می آوردم ومادر شروع به خوندن اون میکرد گاه گاهی میدیدم که سر بلند میکند خیره به پنجره فولاد اشک از گوشه چشماش سرازیر میشه و گونه هاش رو خیس میکنه تو عالم بچگی با خودم فکر میکردم،مگه مامان از اومدن به حرم امام رضا(ع) خوشحال نشده که حالا داره گریه میکنه؟وقتی این سوالم رو ازش میپرسیدم ومیگفتم:خودت دست منو گرفتی گفتی بیا بریم حرم پس چرا گریه میکنی؟درجوابم میگفت:ببین دخترم وقتی میای حرم،پیش آقا میبینی که اینجا حال وهوای عجیبی داره حس میکنی سبک بال شدی،حالا توهم هرچه از آقا امام رضا میخواهی بگو تا سبک شوی.  

زیارت معرفت...
ما را در سایت زیارت معرفت دنبال می کنید

برچسب : , نویسنده : zahra zahrasm بازدید : 201 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1391 ساعت: 0:14